علاج سرگیجه های گاه به گاهم
نسخه های بد خط این دکتر خواب زده ی بداخلاق درمانگاه شبانه روزی نیست..
علاج چشم های مات و بی حالم
ریمل مژه دار لانگ لش نیست..
علاجم فقط یک چیز است:
آغوشی که فقط بوی تعهد و تکلیف ندارد
و گیجم می کند از عطر اشتیاق
از یگانگی ..از عشق..!!
با دلم مهربان باش...!!
امشب تولد من و شوهری 15 تیر
شوهری جونم خیلی دوست دارم
مـــــــــــــرسی که بدنیا اومدی عشقم
سهم من از زندگی دستان پر مهر تو شد
می ستایم من تو را تا آخر عمر همسرم
در میان اوج تنهایی تو با من مانده ای
تا تو باشی من چه غم دارم ز دنیا همسرم
کاش میشد تا تمام عمر همراهم شوی
تا نگردم گم به راه زندگانی همسرم
در شب تار و غمین قلب من تو آمدی
تا شدی تنها ستاره در شب من همسرم
آسمان آبی چشمان تو مال من است
تا زنم پر در میان آسمانت همسرم
زندگی از مهر و لبخند تو پر شور و شر است
عاشقم بر آن کلام مهربانت همسرم
چشمه پاک و زلال مهر تو جاری بود
تشنه ام هر دم به رود مهربانی همسرم
آسمان تار قلبم را تو روشن کرده ای
پس بمان در قلب بیتاب نگاهم همسرم
پ.ن :شوهری از کودکی تا الان
تو خورشیدی
و در من
اشتیاق یک دشت آفتابگردان
به نیایش به سوی قبلۀ
نورت!!!
پ.ن : توی این وضع باز هم ....
هزار دانه انار
در سینه میطپد
دم دیدار...
آنی ست که
پوسته اش شکافته شود
نارِ دل به نارِ عشق
و شوق دیدار یار ....
در تو روح اسرافیلی
دمیده شده که
که مدام
مرا به خویش می خواند
با شیپوری که می نوازد...
گاهی …
گاز گرفتن
بی دلیل ترین
شکل ِ محبته
پ.ن : من دلم گااااازززز میخوادشوهری؟؟؟
حلـقــﮧ ـے بـازوانـت تنـگـ تـر مــےشـود
و من آزادتـر گـمـ مــےشـوم
در دنـیـاـے آغـوشـت
ڪـﮧ فقـط
انـدازه ـے من جـا دارد ..
باز باران
با ترانه
از بلندای کرانه
با نگاهی عاشقانه
بیبهانه
در ترانه
میتراود جاودانه
در سکوتی بیگلایه
قطره قطره
دانه دانه
بر سر و روی خانه
میزند باران دوباره
شاعرانه
عاشقانه
تا بگوید این ترانه
باز باران ....
پ.ن 1: بارن میبارد آسمان غرش میکند و من با تمام زنانگی خود خیس دوست داشتنت شده ام
پ.ن 2: و من زمزمه گر این ترانه ام
پ.ن 3 : دوست دارم این هراس از رعد و برق را در آغوشت تقسیم کنم با هوس لبهای خیست
پ.ن 4:اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند......
هیچ چیـــــــز جر مهربانے واژه هایت
میان لهجه ے مبهـــــــم صدایت
نیازهاے زنانه ام را قلقلـــــــک نخواهـــ ــ د داد.
فریاد بزن مـــ ــ ردِ من،
اینبار تو سر بـــــــده آواز دوســـــــتت دارم را
از لابـــــــلاے غرور لبهـــــــایت ...
بگو خدا گوش کند ....
بگو دنیا بایستد ...
بگو چراغ ها را خاموش کنند ...
شمع ها را روشن ....
آرامشم آمده است ...
بگو خدا بداند ....
این یکی را نمی تواند از من بگیرد !!!!!
غزل چشمهایت
قافیه دار نیست ....
اما وقتی میخوانمشان
ردیف ترین زن دنیا میشوم
دنیای شاعرانه ای است
تو را داشتن.... !!!!!