اول با دایی رفتیم آتلیه بزغاله اینا عکس گرفتیم
وقتی اومدم خونه با یه تولد کوچولو شوکه شدم
اینم پیکای رشتی و کیک تولدم
تازه رسیده بودم و خسته بودم حوصله لباس عوض کردنم نداشتم
بالاخره به سلامتی و فوت کردن شمع ها و بریدن کیک و کادوها
اینم هدیه های تولد دایی جونم البته + گوشی گل اکسی اس
بریسا جون یه سکه گرفته بود ژابیزجون یه کوله بزغاله هم یه ست (مانتو .شلوار.شال.کفش) سحرم یه عروسک