شـآپـَرَ ڪـــــــِ سَـبــز ِ قـَــفــَســــــــے

ღشبے از درد فراقش رو به میخانـہ نمودم دیدم ازبخت سیا ـہـم در میخانـہ ببستـہღ

شـآپـَرَ ڪـــــــِ سَـبــز ِ قـَــفــَســــــــے

ღشبے از درد فراقش رو به میخانـہ نمودم دیدم ازبخت سیا ـہـم در میخانـہ ببستـہღ

•••◄ اینجا : دنیاست محدوده ایران - حکومت آرام

اینجا سکوت است

اینجا اوج پرواز یک پرنده سقوط است

اینجا تمام آهوان در تیر رس شکارچیانند

اینجا سهم یک دل خنجر سرد است

اینجا پرندگان زیبا برنده قفسهای تنگ اند

اینجا چشمان،وارثان همیشگی اشک و گریه اند

اینجا فریادها متهم به سکوت هستند

اینجا حنجره ها به تعبیدگاه بغض محکوم میشوند

اینجا نگاه ها معتاد حسرتند

اینجا دستان ملتمسان همیشگیه سرمایند

اینجا قتلگاه سینه های دریده از حجران است

اینجا شیهه اسبان وحشی تنها یک نوا با خود دارد

اینجا باد،سردی از کف داده و با گرمایه خورشید عجین گشته

اینجا دیگر خورشید رقص نوری ندارد

اینجا ماه و مهتاب به قبر کشانده شده

اینجا سیاهی حاکم روشنایی لحظه هاست

اینجا طوفان تنهایی کولاک به پا میکند

اینجا امواج ساحل آوارگی تا آسمان میرسد

اینجا سقف آسمان سوراخ است

اینجا گرگان در پوست انسان سلام طمع آلود دارند

اینجا شغالان شهری در کمین درخود فرورفتگانند

اینجا التهاب نسل کشی دنیا را میلرزاند

اینجا سکوت نیمه شب به شباهنگ جیغ ترمزها کشانده شده

اینجا همه در جای دیگری رخ مینمایند

اینجا صلح سرخ به پاست

اینجا جوهر قلمها خون است و کاغذ شان تن وپوست مردگان

اینجا متهمان دادگاه عدالت جهانی کودکان شیرخوارند

اینجا هدف راکتهایه فسفری و هسته ایی سینه نوزادان است

اینجا عشق به حراج پول رفته

اینجا اجاره لانه ایی همخوابی با مرد کثیف صاحبخانه است

اینجا جواب آه های سوخته شعله آتش است

اینجا اسباب بازی کودکان سلاح های گرم و سرد است

اینجا خوشی کودکان آموختن چگونه جنگیدن است نه چوگنه زیستن

اینجا در جوبها جای آب زلال خون داغ روان است

اینجا پوسترهای تبلیغاتی روی دیوار خیابانها جای خونین دستیست

اینجا پاسخ مردی یادگار جنگ شده مگر ما گفتیم بروید؟؟!!!

اینجا همه خدایان متفاوت میپرستند

اینجا مد را جلوه در جنس مخالف کردند میدانند

اینجا پسران دخترند

اینجا کلام عشق مبدل به کالاست

اینجا منبع درآمد خودفروشیست

اینجا برای سلامت جنسی جنین انسان میخورند

اینجا برای عقب نماندن سرعت بالا میسازند

اینجا هر روز سازی میشکند به جرم معمای جدایی

اینجا محبت را با باج تقدیم میکنند

اینجا بر سر مقام و منسب جنگ است

اینجا فرزندان دیروز تلخی یتیمی میچشند

اینجا فرزندان امروز همه بی پدر به دنیا می آیند

اینجا به جرم طلب زندان میسازند

اینجا مالک اسیدهاست

اینجا علم برای نابودیست

اینجا کلاسهایه تاریخ تنها جنگها را میشمارد

اینجا درختان به اسم مبلمان قطع میشوند

اینجا سلاح مظلومان سنگ است

اینجا شام عاشقان حق نان خشک و آبیست

اینجا بهار مرگ شکوفه است

اینجا زمستان عید سفیدیهاست

اینجا برای مردگان مراسم تجلیل میگیرند

و پدر بر سر مزار پسرش دستبند میزنند

اینجا جاده ها فقط برای رفتن و دور شدن است

اینجا خستگی ها مطلق گفتن ها نشنیدن هاست

اینجا باورها شیطانیست

اینجا معشوقان آسمانی تابلوهای تمسخرند

اینجا آیینه ها همه شکسته

اینجا بی خیالی شده کار روزانه

اینجا مهر را به طمع گناه میخواهند

اینجا قصه شب کودکان صدای شلیک تیرهاست

اینجا غصه مادران مرگ هزاران فرزند و کودک در یک روز است

اینجا به دستانمان به جرم کاشتن گل دستبند میزنند

اینجا دیگر آبی دریا سیاهی نفت است

اینجا  از اعتراض دم میزنند ولی بر سر یارانه دعواست

اینجا بهشت را به بها معامله میکنند

اینجا جهنمیان شورش میکنند

اینجا آتشکده و کلیسا و کارنیت ومسجد ... سنگر جنگ شده

اینجا برای غمها خدا را میخوانند و در شادی از او غافلند

اینجا همه حبس ابد خورده اند

اینجا همگان شاعران احساس خویش اند

اینجا غزلواره ها بی قافیه و معنی اند

اینجا کلام روزمره همگان گذر بی نگاه است

اینجا گدایان طلب خون دارند

اینجا خودپرستی بر جای خدا پرستی تخت زده

اینجا شهوت حیوانی حکم فرماست

اینجا برادران برای خواهرانشان و پدران برای دخترانشان و...نقشه های شوم و شیطانی میکشند

اینجا تهمت و دروغ سرمایه جاودان است

اینجا همه چیز تاریکیست

اینجا تکیه گاه شانه ها آغوش درختان خشک است

اینجا جنگ برپاست

اینجا سیل اشک همیشه روان است

اینجا همه مجرمند

اینجا همه چیز گله مند است

اینجا خفگی کار ماست

اینجا سیاست روز زور است و به ظاهر عدل

اینجا بر سر تقسیم دنیا دعواست

اینجا ترانه را به دادگاه کشانده اند

اینجا ندا را به خون کشانده اند

اینجا همه با هم قهرند و غریبه

اینجا شاکیان مالکان مالند و متهمان مالکان فقر

اینجا بی دلیل چوبه دار میسازند و بی حکم تیرباران میکنند

اینجا برجها آسمان خراشند

اینجا آبی آسمانم آرزوست

اینجا شاپرک اسیر مشت است

اینجا نفرت سلطان خوبیهاست

اینجا شعار آدمیان ماندن به هر قیمتست

اینجا همه میگویند مهم نیست

اینجا همه چیز برعکس است 

اینجا ندای حرام است ممنوع است دارند و گیسوی دخترک را میکشند 

 

 به جرم بد حجابی

اینجا ..........

تعجبی نیست اینجا ایران است

"آزفنداک فراواک -28 خرداد88"

نظرات 3 + ارسال نظر
amir دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.hichgah.persianblog.ir

با سلام و طول ادب خدمت شما و سایر حضار عرض کنم که در اینجا یه سوالی پیش میاد که آیا این نوشته برای خرداد 88 هستش یا این عکس ؟ تکلیف ما رو روشن کن بریم بنویسیم.
عزیزم ایشالا به زودی روزی میاد که همه توش شاد و خوشحال باشیم و دیگه نه آخوندی باشه و نه اصلاً زور گویی. دوست دارم

عسلم داداشی این شعر و هم عکس مربوط به خرداد 88 هست شعر نوشته خودمه در خرداد 88
امیدوار گلم که روز خوب آزادی زودتر برسه فداتشم

یه دوست سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 08:20 ق.ظ

سلام عزیز سیاستو ولش کن بره دنباله کارش

مسیحا شنبه 13 خرداد 1391 ساعت 05:36 ب.ظ

سلام دوست عزیزم نوشته ی زیبایی بود ایشالا روزی که همه توش خوشحال باشن و بوی نفرت و اشک ندهد به همین زودی ها باشه .ممنونم عزیز

اندکی صبر سحر نزدیک است - سپاس از مهرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد