جاده ها پر از سفرند
سفرها پر از خطرند
و در این
خطرها
من و تو بودیم که دل به جاده سپردیم
دل به سفر سپردیم
ما بی پروایی
کردیم که به خطر زدیم
به عمق جاده رفتیم بی آنکه هیچ بدانیم بی آنکه هیچ
بگوییم
ما بی محابا بودیم، بی مبالات، همچون رگبارهای باران بهار
عقلی
نبود
اندیشه ایی نبود
ذهن هایمان را به گوشه ی آسفالت جاده انداختیم تا
سنگینی مان نکند
خطرها ما را پذیرفتند
به ما خو کردند
در ایستگاه اول
بود
آری ایستگاه اول بود که بر زمین افتادم
گفتی در کوله ات چیست؟
گفتم
رنج
کوله ام را بر دوش کشیدی و کوله ات را به من دادی
سنگین بود
سنگین تر
از مسیح بر شانه های کریستوفر
سنگین تر از صلیبی که مصلوب بر شانه می کشید
در
ایستگاه دوم بود که کوله ات را گشودم
بار من
عشق بود.
ziba bood, mese hamishe, va ahangi ke entekhab kardi fogholadast,
chand vaghti bud sar nazade boodam ,
kollan naboodam,
sorry
hamishe pabarja,
bedroood,,,
شاد و پیروز باشید