نیستی...!!!
.
غصه دار
نشو...!!!
.
دارمت
همیشه...!!!
.
جایی
خلوت
و دنج...!!!
.
لا به لای
همه
نداشته هایم...!!!
پیراهنم
مرا بغل می کند
محتاج نگاه آینه ام
پریشان تر از موهایم ، شانه است
که نمیداند به کدامین سمت صاف کند ... دلم را .
لب سایه را بر می گردانم
پا بگذار و در کنارم آفتاب باش
بنشین
لب بیکارم را می فرستم
بخرد بوسه ی سرخ
تا دلم سیب گناه چید
راندمش از خود
کافیست
کافیست
بهشت دستانت برایم
امروز دیگر تمام شدی
روزهاست که تمام شدی و رفتی
اما امروز
امروز من امدم که بروم
تو رفتی به خواست خدا
من میروم به خواست خودم
اما از کجا میروم به کجا
من از خیال و فکر کردن به تو میروم
میروم به خودم برسم
از خودم بگویم
برای خودم بنویسم
خدا خواست از تو تنها سوگی بماند و خاطراته شیرینی
ولی من میخواهم دیگر تنها خودم بمانم این روزگار تنهایی
پای از شعر و شعور من بیرون بکش
دیگر خودم شاعر لحظه های احساسه خویشم
تا روز موعود به نظاره ام بنشین و شاید سر خوش باش
من نیز تنها با تنهایی و شعر و بی اعتمادیم به عالم و ادم سر خوش و خجسته ام
رفت
*
سوی آن باغ
که بهار
*
بی خزان ترین ترانه خوانش بود
*
او عاشق سبزه و بوی خوش ریحان بود
*
رفت
*
و در لرزش سایه های سیاه
*
خواب همه را مشکی کرد
*
مداد رنگی هایم را از دستم گرفت
*
ولی من
*
با ناخن هایم
*
ماه، ستاره و ابر را نقاشی می کنم
*
در مردابی ترین نگاهت
*
نفسهایم به شماره می افتد
*
و در انتها .... تنها..... سنگ ..... کاغذ...... قیچی ..... و کمی دورتر ...... سکوت است ..... وانکار
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم
یک نفـر مرا
مثـــل سیگـــــار
روی لبـــش گذاشت
و تا انتهــــا
کشـــیــــد ...
از دورها می آیی
و فقط یک چیز
یک چیز کوچک
در زندگی من جابجا میشود
اینکه بدون تو در هیچ جا نیستم...
این روزها دمای دلم چند درجه زیر صفر است
وقتی گرمای وجود تو نیست
دیگر حالم عوض نمیشود
حتی وقتی اسم تو در میان باشد
—–-▒███████████▒
—▒████▒▒▒▒▒▒▒███▒
-▒████▒▒▒▒▒▒▒▒▒███▒……………….▒▒▒▒▒▒
-▒███▒▒▒▒▒███▒▒▒███▒…………..▒██████▒
-▒███▒▒▒▒██████▒▒███▒……….▒██▒▒▒▒██▒
—▒███▒▒▒███████▒▒██▒…….▒███▒▒█▒▒██▒
—–▒███▒▒████████▒██▒…▒███▒▒███▒▒██▒
——–▒██▒▒██████████▒▒███▒▒████▒▒██▒
———▒██▒▒██████████████▒████▒▒██▒
———-▒██▒▒█████████████████▒▒██▒
————▒██▒▒██████████████▒▒██▒
————–▒██▒▒████████████▒▒██▒
—————-▒██▒▒██████████▒▒██▒
—————–▒██▒▒████████▒▒██▒
——————-▒██▒▒██████▒▒██▒
———————▒██▒▒████▒▒██▒
———————-▒██▒▒███▒▒█▒
————————▒██▒▒█▒▒█▒
————————-▒██▒▒▒█▒
—————————▒██▒█▒
—————————♥♥♥♥♥♥
—————————-♥♥♥♥♥
——————————♥♥♥
—————————-—♥♥
فقط .... همین
افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند
در غنچه بهم پیچیده ذهنت
بدنبال شکوفایی دلت
روزها اشک چشمانم را
برای دیدن گل سلام تو
به زیر پایت ریختم
میگویند شکفته ای
افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند
میگویند سرخ فام شکفته ای
همانند قطره های خون چشمانم
که به جای اشک
بوسه بر پایت زدند
افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند
گاهی بخشیدن سخت می شود
بخشیدن تمام زندگیت به تمام زندگیت
من ادامه ام را
تمام زندگی ام را
بخشیدم به تو
تو را نیز بخشیدم
بخشیدم به آنکه نمیدانم کیست