افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند
در غنچه بهم پیچیده ذهنت
بدنبال شکوفایی دلت
روزها اشک چشمانم را
برای دیدن گل سلام تو
به زیر پایت ریختم
میگویند شکفته ای
افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند
میگویند سرخ فام شکفته ای
همانند قطره های خون چشمانم
که به جای اشک
بوسه بر پایت زدند
افسوس که دیگر چشمانم نمی بیند
خیلی قشتگ بود مرسی ..موفق باشی
fogholade bod azizam:(
درود آجی خیلی قشنگ نوشته بودی مرس :)
سلام
متنت زیبا بود چون از دل نوشته بودی
همیشه کسی برای نبودن هست
موفق باشی
Nice.tnx :D:x