شـآپـَرَ ڪـــــــِ سَـبــز ِ قـَــفــَســــــــے

ღشبے از درد فراقش رو به میخانـہ نمودم دیدم ازبخت سیا ـہـم در میخانـہ ببستـہღ

شـآپـَرَ ڪـــــــِ سَـبــز ِ قـَــفــَســــــــے

ღشبے از درد فراقش رو به میخانـہ نمودم دیدم ازبخت سیا ـہـم در میخانـہ ببستـہღ

◕ یلدا با تو فرشته ی من ◕

 
 

 

یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند. با تن پوشی از شب و 

 

 دامی از ستاره.
 
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود. با اولین شب پاییز.
 
و هر شب ردای سیاهش را قدری بیش تر بر سر آسمان می کشید 

 
تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند.
 
یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت 

 

 و لابه لای خواب های زمین،لالایی اش را زمزمه می کرد.
 
گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد.
 
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت. آتش که می دانی ، 

 همان عشق است. یلدا آتش را  در دلش پنهان کرد تا شیطان 

 

 آن را ندزدد. آتش در یلدا بارور شد.
 
فرشته ها به هم گفتند: " یلدا آبستن است. آبستن خورشید. 

 

 و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد و شبی که 

 

 آخرین قطره را ببخشد ، دیگر زنده نخواهد ماند."
 
فرشته ها گفتند: " فردا که خورشید به دنیا بیاید، یلدا  

 

خواهد مُرد."
 
یلدا همیشه همین کار را می کند؛ می میرد و به دنیا می آورد.
 
 یلدا آفرینش را تکرار می کند..
 
راستی، فردا که خورشید را دیدی، به یاد بیاور که او دختر
یلداست
 
و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش  


قرض گرفت... 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی دارک لرد چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 03:08 ب.ظ http://gunclub.blogfa.com

یلدات مبارک آبجی

یلدا تو هم خجسته داداشی جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد