شـآپـَرَ ڪـــــــِ سَـبــز ِ قـَــفــَســــــــے

ღشبے از درد فراقش رو به میخانـہ نمودم دیدم ازبخت سیا ـہـم در میخانـہ ببستـہღ

شـآپـَرَ ڪـــــــِ سَـبــز ِ قـَــفــَســــــــے

ღشبے از درد فراقش رو به میخانـہ نمودم دیدم ازبخت سیا ـہـم در میخانـہ ببستـہღ

•••◄VvV به یاد شهدای نوجوان ســــبـــززز VvV

 

 

فایل صوتی متن با صدای آزفنداک فراواک

 

***

هوا بارانی است و فصل پاییز

گلوی آسمان از بغض لبریز

به سجده آمده ابری که انگار

شده از داغ تابستانه سرریز

هوای مدرسه، بوی الفبا

صدای زنگ اوّل محکم و تیز

جزای خنده‌های بی‌مجوّز

و شادی‌ها و تفریحات ناچیز

برای نوجوانی‌های ما بود

فرود خشم و تهمت‌های یکریز

رسیده اوّل مهر و درونم

پُر است از لحضه‌های خاطرانگیز

کلاسِ درسِ خالی‌مانده از تو

من و گل‌های پژمرده سر میز

هوا پاییزی و بارانی‌ام من

درونِ خشم خود زندانی‌ام من

چه فردایِ خوشی را خواب دیدیم

تمام نقشه‌ها بر آب دیدیم

چه دورانی! چه رویای عبوری!

چه جُستن‌ها به‌دنبال ظهوری!

من و تو نسل بی‌پرواز بودیم

اسیرِ پنجه‌هایِ باز بودیم

همان بازی که با تیغِ سرانگشت

به پیش چشم‌های من تورا کشت

تمامِ آرزوها را فنا کرد

دودست دوستی‌مان را جدا کرد

تو جام شوکران را سرکشیدی

به ناگه از کنارم پرکشیدی

به دانه‌دانه اشکِ مادرانه

به آن اندیشه‌های جاودانه

به قطره‌قطره خونِ عشق سوگند

به سوز سینه‌های مانده در بند

دلم صدپاره شد بر خاک افتاد

به قلبم از غمت صد چاک افتاد

بگو آنجا که رفتی، شاد هستی؟

در آن‌سوی حیات، آزاد هستی؟

«هوای نوجوانی» خاطرت هست؟

هنوزم عشق میهن در سرت هست؟

بگو آنجا که رفتی هرزه‌ای نیست؟

تبر! تقدیر سرو و سبزه‌ای نیست؟

کسی دزد شعورت نیست آنجا؟

تجاوز به غرورت نیست آنجا؟

خبر از گورهای بی‌نشان هست؟

صدای ضجّه‌های مادران هست؟

بخوان هم‌درد من، هم‌نسل و هم‌راه

بخوان شعر مرا با حسرت و آه

دوباره اوّل مهر است و پاییز

گلوی آسمان از بغض لبریز

من و میزی که خالی مانده از تو

و گلهایی که پژمرده سر میز

نظرات 2 + ارسال نظر
حس سبز شنبه 28 آبان 1390 ساعت 02:52 ق.ظ http://www.hesesabz.blogsky.com

سلام دوست من.وب زیبا و جالبی داری.اگه مایل به تبادل لینک بودی منو بی خبر نذار.مرسی.
"دوستدار تو حس سبز"
راستی شعر رو خواستم کپی کنم تو کاپیوترم نمی شه.ی تونی واس تو قسمت نظرات بذاریش؟مرسی.

درود بر شما پوزش من بخاطر وضع سرعت اینترنتم نتونستم وب شما رو باز کنم و اونجا جواب بدم بناچار از پاسخ به نظر استفاده کردم در اولین فرصت حتما از کلبه شما بازدید میکنم.
درمورد کپی نوشته های من از اونجایی که کل مطالب این وب اشعار و نوشته های خودمه حق کپی برداری ندارید هر جا اگر قید شد حتما باید با اسم خودم باشه چون این شعر ها و نوشته ها ثبت شده است سپاس از نگاه و مهر شما بدرود

وحید چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 08:11 ق.ظ

سلام
در اشعارت همش حس نفرت و جنگ و نا امیدی میبینم
دختری مثل شما با آن چهره بشاش بایستی همواره حس امید و پیروزی را القا کند.
به نظر من مبارزه هم شادش خوبه مثل گاندی من مبارزه پر از یاس و ناامیدی رو نمی پسندم
در ضمن باران باش تا کاسه همگان را بی منت پرکنی
از اینکه به دوستمون گفتی که حق نداره اشعارتو کپی کنه یه حس بدی درباره تو بهم دست داد.
همیشه سخاوتمند باش مثل خورشید.
خورشیدوکه قبول داری؟
به همه میتابه بدو خوب؟
منتظر جوابت هستم البته اگر لطف کنی بهم ایمیل بزنی بهتر
وحید
vahid5849@yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد